ℑNFℑNℑTE ∞ LαℕD
•• InSpiRiT ••
ℑNFℑNℑTE ∞ LαℕD
•• InSpiRiT ••
بــــرنامـــــــه Running Man
همه قسمت های برنامه ی رانینگ من بزودی در این پست قرار میگیره.
(برای دیدن لیست مهمان های هر قسمت ادامه مطلب رو ببینید.)
این برنامه واقعا خنده داره! توصیه میکنم ببینید!!
همه قسمت ها هم زیرنویس انگلیسی دارن!
هر روز یک قسمت گذاشته میشه
بــــرنامـــــــه You Are My Oppa
همه قسمت های برنامه زیرنویس انگلیسی دارن.
این برنامه مال سال 2010 و 8 قسمته.
کیفیت همه قسمت ها هم 360p.
دانلود در ادامه
حـــــــواشی اینفینیتـــــ - L
1- میونگ سو یه داداش کوچیکتر داره که دو سال از خودش کوچیکتره.
2- توی سئول بدنیا اومده.
3- همه توی اولین نگاه فکر می کنن میونگ سو خیلی سرد و افاده ای و عجیب غریبه اما تا دهنشو باز می کنه همه می فهمن اشتباه کردن :دی
4- میونگ سو، وو هیون و وسونگ یئول با هم یه اتاق دارن.
5- بیشتر دوست داشته توی انترتینمنت (سرگرمی) کار کنه تا خوانندگی !!! (خیلی باحال میشد!!)
6- خودش فکر می کنه دماغش بهترین عضو بدنشه!
7- رویاش اینه که عکاس بشه. در واقع اگه خواننده نبود دوست داشت عکاس باشه.
8- عاشق ر/ق/ص ئه.
9- میونگ سو شاید به نظر لطیف بیاد اما درواقع خیلی لجبازه و بد قلقه!
10- عضوبه که خیلی مواظب دوربینه و درموردش محتاطه.
11- میونگ سو خیلی غذا می خوره!!!!
برای بقیه ش برین ادامه!
حـــــــواشی اینفینیتـــــ - Kim sung kyu
1- ستاره ژاپنی مورد علاقه سونگ کیو Aoi yu هستش.
2- اگه سونگ کیو برای یک روز می تونست کس دیگه ای باشه دوست داشت سونگ یئول باشه یا مدیر وولیم (وولیم کمپانی حامیشونه)
3- آهنگی که اگه د/و/س/ت دختر داشت دلش می خواست براش بخونه آهنگ she is از clazziquai هستش، که دوست داره این آهنگو با دختره، با هم بخونن.
4- علی رغم سنش، ر.ق.ص عقرب توی آهنگ BTD رو از همه سریعتر یاد گرفت. (مگه چند سالشه؟؟ وا! )
5- توی دوره کار آموزیشون یه زمانی بوده که هویا، سونگ کیو و سونگ یئول توی خونه مدیرشون زندگی می کردن.
6- سونگ کیو میگه وو هیون نونا کُشه!! (نونا به دخترای بزرگتر از خودشون می گن)
7- هیچ عادت خوابی ای نداره (ینی جفتک نمیندازه، تو خواب راه نمیره، و از این حرفا! )
8- سونگ کیو اون اولاش از وو هیون خوشش نمیومده، در حدی که هویا یادش میاد یه بار گفته اگه بخاطر اینکه هم گروهین نبود دیگه هیچوقت دلش نمی خواست ببیندش!! (وااااااا! )
9- یه روز بارونی قبل از شروع به کارشون، هویا و سونگ کیو نشسته بودن توی زمین بازی یه ورزشگاه جنگلی کوچیک و داشتن ناهار می خوردن، بعد یه بچه کوچیک رد شده از اونجا و بهشون اشاره کرده و گفته " گدا ها رو" !!!!
10- سونگ کیو وقتی جوونتر بوده دلش می خواسته فیلسوف یا معلم بشه!
11- دلش می خواد یه بار توی کلاب دی. جی. بشه.
برای خوندن بقیه به ادامه مراجعه فرمایید :)